خونسرد و با آرامش کامل روی صندلی خود نشسته است که از او سوال میشود چه کاری را بیشتر دوست داری؟ شاید آن لحظه اگر کسی این مرد را نشناسد با خود فکر کند که حتما پاسخش به این سوال مثل ۹۹ درصد مردم مربوط به داشتن یک زندگی آرام و بی دغدغه است. اما او جزو آن یک درصد باقی مانده است و میگوید: «کشتن مردم را دوست دارم و میخواهم به آن ادامه داد.»
خبرنگار مبهوت از پاسخ این قاتل زنجیرهای، از این مرد درباره خودش نیز میپرسد که آیا میخواهد او را نیز به قتل برساند که جوزف کالینگر یکی از معروفترین قاتلان سریالی در دنیا، با پاسخ بله، وحشت عجیبی در جان و روان خبرنگار میاندازد و ادامه میدهد: «امیدوارم هیچ وقت آزاد نشوم.» که همین اتفاق نیز رخ داده و با وجود چندین بار اقدام به خودکشی از جمله اقدام به خودسوزی، در نهایت در ۷ فروردین سال ۱۳۷۵ بر اثر بیماری صرع و تشنج درگذشت.
کالینگر با نام جوزف لی برنر سوم در سال ۱۳۱۷ شمسی در حالی در شهر فیلادلفیا چشم به جهان گشود که پدر و مادرش او را ترک کرده بودند. تنها دو سال داشت که خانوادهای اتریشی او را به سرپرستی گرفته، اما نه تنها جای پدر و مادر واقعی خودش را پر نمیکنند بلکه آنقدر او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند که در سن ۶ سالگی به دلیل همین آزارها دچار فتق میشود. آزارهایی که شامل حبس شدن در داخل کمد، مصرف مدفوع، خودزنی، سوزاندن با آهن، شلاق زدن با کمربند و حتی گرسنگی میشدند. اما این پایان کار نبود و حتی در ۹ سالگی نیز توسط عدهای از هممحلیهای خود مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. گویا رنج و درد مداوم در زندگی قرار نبود که گریبان او را رها کند و زندگی به اندازه سر سوزنی برایش مهربانی و عشق به ارمغان نیاورد پس نهایتاً به جای تلاش برای رسیدن به خوشحالی و خوشبختی خود را محکوم به رنج کرده و تبدیل به یک جنایتکار بزرگ میشود.
جنایتکاری که در تست هوش نمره ۸۲ را کسب کرده بود و با توجه به استعدادهایش در دوره جوانی، میتوانست یک نمایشنامهنویس یا بازیگر تئاتر معروف شود، ولی به دلایل متعدد و مشکلات روحی روانی این طور نشد و حتی ازدواج اول و دوم او نیز به همین دلیل با شکست مواجه شد. چراکه میل خشونت در این مرد بیش از هر حس دیگری در درون کالینگر وجود داشت و او تمام مجازاتهایی را که در دوران کودکی تجربه کرده بود، برای ۷ فرزندش تکرار کرد.
تنها ۳۷ سال سن داشت که دست از آزار و اذیت اعضای خانواده برداشته و همراه با پسر ۱۵ سالهاش قتلهای سریالی خود را آغاز میکند. کالینگر با عنوان فروشنده به منازل وارد شده و سپس دست به سرقت، تجاوز و آزار جنسی میزند که در این اقدامات ۳ نفر به شکل فجیعی با چاقو مثله شده و به قتل میرسند. حتی یکی از این افراد جوزف جونیور پسر خودش بوده است.
در نهایت بعد از مدتی کالینگر و پسرش به اتهام آدمربایی و تجاوز به عنف دستگیر و به سه فقره قتل متهم شدند که در آن دادگاه وکیلش مسأله جنون را در این فرد مطرح میکند که از سوی دادگاه پذیرفته نمیشود و حتی خود کالینگر نیز در آن جلسه ادعا میکند که خدا به او گفته تا دست به چنین کارهایی بزند و افراد را مثله کند.
اما این ادعاها از سوی دادگاه پذیرفته نشد و رأی صادر شده برای کالینگر حبس ابد در نظر گرفته شد و در نهایت و با وجود چندین بار اقدام به خودکشی از جمله خودسوزی در زندان به بیمارستان روانپزشکی منتقل و سال ۱۳۷۵ شمسی بر اثر تشنج و بیماری صرع درگذشت.